اكثر اوقات، وقتی كتابهای ارتباط با خوب یت را میخوانم، خاطره دختر ی كه سالها پیش در حدود یك سال اتاقیام بود، برای م زنده میشود. او دانشجوی رشته زبان انگلیسی بود از یك شهرستان كوچك واقع در یكی از استانهای شمالی كشور به تهران آمده بود. لهجه شیرینی داشت، اما می بایست بسیار زیاد دقت میكردم تا بفهمم چه میگوید، چون فارسی را با لهجه به خصوصی حرف میكرد و اما از مكالمه زبان انگلیسی هیچ نمیدانست.
در عوض هم اتاقی دیگری داشتیم كه رشته او نیز زبان انگلیسی بود از همان ابتدا انگلیسی را به قول خودش با لهجه بریتیش و با تسلط نسبتا زیاد، حرف میكرد.
از همان روزهای اول ترم، اتاقی اول گرفتار نوعی سرخوردگی ناراحتی شد چون به زودی دریافت كه از نظر مكالمه زبان زیاد خیلی عقبتر از همكلاسیهای دیگرش است. اكثر همكلاسیهای او فارغالتحصیل سطوح بالای كلاسهای مكالمه بودند، در حالی كه او در تمام عمرش حتی در یك كلاس زبان سطح ابتدایی هم شركت نكرده بود! از طرفی وضعیت مالی مناسبی نداشت تا بتواند در آن مقطع، چنین كاری كند… به هر صورت از همان روزهای اول رفتار او نظر مرا جلب كرده بود حتی گاهي شبها، ی بقیه هماتاقیها خواب بودند، ولوم گریه او را میشنیدم دلم برای ش میسوخت، بالاخره در یكی از روزها به او گفتم: جهت چه تغییر رشته نمیدهی؟ ولی او در جواب، با تعجب نبرخي به من كرد و گفت: جهت چه می بایست رشتهام را عوض كنم؟ من میخواهم گوینده اخبار خارجی تلویزیون بشوم!!
از شما چه پنهان، با شنیدن این حرف بسیار زیاد جا خوردم با خودم فكر كردم خوب است دیگر در كار او دخالت نكنم. چیزی نگذشت كه او یك كار دانشجویی نیمه برای خودش پیدا كرد بعد از مدت وقت كوتاهی، یك واكمن و تعدادی نوار آموزش ی زبان خریداری كرد كارش این شد كه حتی در روزهای تعطیل، ساعتها زمان صرف كند و با دقت به این نوارها گوش دهد آنها را آرام با تكرار كند. او حتی شبها در خواب به زبان انگلیسی حرف میزد همین باعث شده بود اكثر اتاقیها سر به سرش گذاشته حتی بعضی وقتها مسخرهاش میكردند، ولی در جواب همـواره لبخند میزد و چیزی نمیگفت.
یك بار از او پرسیدم: چطور میتوانی این طور تلاش كنی؟ او در جواب گفت: در شهرستان ما دخمل ها را خیلی زود و در سن پایین شوهر میدهند چندان موافق درس خواندن یک دختر ها نیستند، اما من هرگز دلم نمیخواست زود شوهر كنم همـواره خودم را به صورت یك خانم دكتر و استاد دانشکده تصور میكردم كه تعداد بسياري دانشجو دارد و همیشه در حال تحقیق تحقيق است. الان تنها تلاش میكنم تا به هدفم برسم و این تلاش واقعا جهت من لذتبخش است. مگر كار دیگری هم جز تلاش كردن وجود دارد؟
هر چند من تنها یك سال با او اتاقی بودم اما در سالهای بعد نیز گهبرخي او را در خوابگاه میدیدم. او بعد از آن كه لیسانس خود را گرفت بلافاصله در آزمون فوقلیسانس قبول شد و این در حالی بود كه به شكل بیسابقهای زبان انگلیسی را مثل زبان مادری حرف میكرد.
یكی دو سال بعد، یكی از دوست ها م گفت كه بورس گرفته در یكی از كشورهای خارجی مشغول خواندن دكترای زبانشناسی است، رشتهای كه همیشه با شور و اشتیاق از آن نام میبرد! و این در حالی بود كه اتاقی دوم كه از ابتدا به مكالمه زبان انگلیسی تسلط داشت لیسانسش را در مدت زیاد تر از همدورهایهایش گرفت با بیمیلی دانش کده را ترك كرد!
اصولی كه هم اتاقی اول من، جهت خوب یت از آنها بهره میگرفت و عمدتا ناخودآگاه آنها را مورد استفاده قرار میداد، در اكثر كتب خوب یت، به عنوان مبانی و اصولی مطمئن جهت رسیدن به خواسته هدف، معرفی و توصیه میشوند. همان گونه كه در جایی خوانده بودم: (علم موفق یت همان علم بالفعل ساختن قدرتهای بالقوه داخلی است.)این اصول به هیچ عنوان عجیب، پیچیده یا غیرقابل دسترس نیستند، برعكس، ساده بسیار زیاد سهلالوصولاند. مهمترین و شاخصترین آنها بدین شرح است…
-۱ اندیشیدن به هدفهای بزرگ -۲ پشتكار و سختكوشی -۳ مصرف به جا از فرصتها -۴ خواستن، توانستن است -۵ غیرممكن وجود ندارد -۶ تمركز تمام نیرو در یك نقطه.
●● تا بی نهایت
● برای رسیدن به هدف می بایست …
▪ جهت زندگی خود هدفهای بزرگ متعالی انتخاب نمایید ، هدفهای كوچك اما اگر چه دست پیدا کردن ی می باشند ولی هرگز راضیكننده نیستند. هدف عالی بزرگ نیازمند تلاش كوشش خیلی است.
دانیل بارنهایم میگوید: (طرحهای كوچك را رها کنـید و سطح اهداف را بالا ببرید.)
▪ شانس در واقع چیزی نیست به جز استفاده به جا از فرصتهای پیش آمده. باید همـواره جویای شانس باشیم و با تیزبینی، به فرصتهایی كه زندگی در اختیارمان میگذارد پر بال دهیم. (شانس) یعنی توانایی درك موقعیتها و انتخاب بهتریـن ها. كسانی كه معتقد هستند زندگی در مسیر مخالف خواستهها و آرزوهایشان حركت میكند در غلط ند. زندگی با هیچكس سر جنگ نزاع ندارد.
▪ برای خوب یت در زندگی باید با تمام وجود به گونهای خلاق در جستجوی تحقق آرزوها خواست قلبی خود باشیم همه قوای ذهنی را بر روی هدف و خواستهمان متمركز كنیم همـواره این را به خاطر داشته باشیم كه اگر بخواهیم عمل كنیم، به دست خواهیم آورد.
یك ضربالمثل انگلیسی میگوید: (خواستن نه به معنای میل داشتن، آرزو كردن و امیدوار بودن، بلكه به معنای عمل كردن است.)
▪ هر كاری ممكن است و غیرممكن وجود ندارد.
▪ هنری فورد معتقد بود كه: چنانچه كار را به بخشهای كوچك تقسیم كنیم و جزء به جزء انجام دهیم، به نظر بزرگ و دشوار نمیآید. حتی فتح قله اورست از گامهای ۳۰ سانتیمتری شروع شده است!
پرداختن به یكایك كارهای كوچك انجام آنها، در نهایت ما را به انجام كار بزرگ قادر میسازد!
▪ تمام نیرو را در یك نقطه متمركز سازید. سختكوشی به این معنا نیست كه دیوانهوار به دنبال هدفی باشیم بلكه باید سعی كنیم با نظم و سازماندهی بر ارزش كار خویش بیفزاییم.
▪ هرگز ذهن را با این افكار كه (من عوض شدنی نیستم)، (این جوری به جهان آمدهام)، (زندگیام با این حرفها تغییر نمیكند) یا (وضع من با افراد دیگر تفاوت دارد) آلوده نسازید، زیرا اندیشه منفی، همیشه به نتایج بد میانجامد.
● عبارت های طلایی
▪ عشق صبور است، عشق مهربان است، عشق حسود، متكبر و یا خشن نیست. بر راه خود اصرار نمیورزد، كج خلق زود رنج نیست. از حقیقت شاد میشود، تمام چیز را تحمل میكند، تمام چیز را باور میكند، به تمام چیز امیدوار است، تمام چیز را تحسین میكند، عشق هرگز انتها نمیپذیرد.
▪ به دست آوردن تمام جهان چه سودی خواهد داشت، اگر آدم روحش را در این راه از دست بدهد!
▪ قضاوت نکنـید ، تا قضاوت نشوید، محكوم ننمایید ، تا محكوم نشوید، ببخشید تا بخشیده شوید، یاری کنـید تا به شما یاری كنند، با همان پیمانه كه میبخشید، به شما خواهند بخشید.
▪ هرگز امید را از كسی نگیرید، احتمال دارد این فقط چیزی باشد كه دارد.
▪ از شوخطبعیات برای خنداندن استفاده كن، نه برای تمسخر دیگران !
▪ اگر خاموش باشی تا افراد دیگر به سخنت آورند، بهتر از آنست كه سخن گویی افراد دیگر خاموشت كنند!
▪ زرنگترین آدم ها، صادقترین آنها هستند .
▪ تفریح، خوراكی است كه به اندازه نان و آب جهت سلامت ی ضروری است و خنده هم داروی زیاد مهمی است.
برچسبآرزو،ارزو راز موفقيت مجله موفقيت موفقيت هدف
مطلب پیشنهادی
دکوراسیون فروشگاه و آرایشگاه آدینا
دکوراسیون فروشگاه و آرایشگاه آدینا مبلمان اداری آدینا ، با دارا بودن پرسنل متخصص در واحد …